شهید مطهری و طرفداری از شاه!؟ + اسناد ساواک
System.Windows.Forms.Label, Text:
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ابراهیم فیاض از اساتید مردمشناسی دانشگاه تهران طی گفتوگویی که در فضای مجازی منتشر شد شبهاتی همچون طرفداری شهید مطهری از شاه و انقلابی نبودن ایشان مطرح کرده است. فیاض گفته است: «آقای مطهری را به عنوان یک آخوند انقلابی قبول نداشتند. شاهنشاهی بود! یکی از دوستان که مسئولیت امنیتی در نیاوران داشت واحد اسنادش – اینم یه اطلاعاتی راست هست- گفتش که ۳۵ یا ۳۶ یا ۳۷ نامه از آقای مطهری خطاب به شاهنشاه آریامهر هست با کلمه اعلیحضرت نوشته … تا نره پاریس و با امام صحبت نکنه انقلابی نمیشه… بعد که پاریس میره برمیگرده پنج تا سخنرانی در مورد انقلاب میکنه که شده درباره انقلاب اسلامی کتابش چاپ شده … موقعی که مطهری شش ماه دوم انقلاب آمد وارد شد تا پیروزی انقلاب، فرقان به همین دلیل کشتش شهیدش کرد گفت این شاهنشاهیه! شاهنشاهی بود.»
هرچند نادرستی سخنان فیاض علاوه بر اهل تحقیق و پژوهش؛ بر عموم مردم که اندک آشنایی با فضای سیاسی دارند هم پوشیده نیست، اما نگاهی به اسناد و گزارشهای ساواک درباره استاد مطهری میتواند بهخوبی بازنمای شخصیت این نظریهپرداز انقلاب اسلامی باشد. طرفه حکایت آنکه شخصیتی که به گواه یاران و شاهدان همواره در برابر تحریف و انحراف میایستاد امروزه اندیشه و عملش در معرض تحریف قرار میگیرد. کما اینکه در سالیان اخیر شبهاتی پیرامون علامه طباطبایی استاد شهید مطهری نیز به طور غیردقیق مطرح شد. در چند سال گذشته این دست اظهارات شاذ در مورد شخصیتهای مختلف گام به گام با روایتهای غیرمتقن و اسناد نامعتبر جای خود را به روایت حقایق میدهد و به رویهای نامطبوع و نامطلوب تبدیل شده است.
شهید مطهری که بود؟
استاد مرتضی مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ در یک خانواده روحانی در قریهیفریمان از توابع استان خراسان متولد شد. پس از گذراندن آموزشهای ابتدایی و تعلیم نزد پدرش حاج شیخ محمدحسین، در دوازده سالگی (۱۳۱۱ ش) به حوزهی علمیه مشهد عزیمت نمود. او مقدمات علوم اسلامی را به مدت پنج سال در این شهر خواند و در سال ۱۳۱۶ ش برای ادامه تحصیل عازم حوزهی علمیهی قم گردید. در این دوران آیتالله منتظری هممباحثه و دوست تمام دوران زندگیاش در حوزهی علمیهی قم بود.
در حوزه مهمترین اساتیدش عبارت بودند از: امام خمینی (ره)، آیتالله بروجردی، میرزا مهدی آشتیانی، علامه محمد حسین طباطبایی، سید محمد محقق داماد، آیتالله سید احمد خوانساری و حاج میرزا علی آقاشیرازی بودند. استاد به مدت ۱۲ سال از ۱۳۱۹ تا ۱۳۳۱ از محضر درس امام خمینی استفاده کرد.
وی در زمینه فلسفه استعداد خارقالعادهای داشت؛ اولین اثرش با نام «اصول فلسفه و روش رئالیسم» در سال ۱۳۳۲ منتشر شد. پس از بیست سال تحصیل در حوزه مشهد و قم با رسیدن به سطح اجتهاد و آموختن فلسفه بوعلیسینا و ملاصدرا به تهران آمد. این دوران مقارن با جنبش ملی شدن صنعت نفت بود و حضور اندیشه مارکسیستی خصوصا فعالیت حزب توده در جامعه دانشگاهی و روشنفکری توجه به فلسفه و پرداختن به بنیاد اندیشههای مارکسیستی را ضروری مینمود. در آبان سال ۱۳۳۴ رسما در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد. او متخصص فسلفه مشاء بود و به کتب بوعلی سینا احاطه کامل داشت و متن شفا و نجات و اشارات شیخ را در دوره دکتری تدریس میکرد.
سخنرانیهای ماهانه آیتالله مطهری در انجمنهای گوناگون در این دوران شروع شد و تا انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرد. این سخنرانیها در کتابی به نام «گفتار ماه» منتشر شد. او در مجلات مکتب اسلام و مکتب تشیع… که توسط روحانیون از سال ۱۳۳۷ به بعد منتشر میشد، در زمینههای کلامی، اجتماعی و سیاسی و… مقاله مینوشت.
با شروع قیام امام خمینی در پانزده خرداد ۱۳۴۲، نقش بسزایی در تقویت نهضت داشتند. وی جزو شصت و چند نفر از علمایی بود که در این رابطه به عنوان عامل محرک بازداشت و در زندان شهربانی محبوس گردیدند. چیزی که در آن روز در مبارزه تازگی داشت و برای رژیم غیر قابل تحمل بود، درسها و بحثهای استاد در جمع زندانیان بود. استاد پس از ۴۲ روز حبس در اواخر تیر ۱۳۴۲ از زندان آزاد شد. او پس از آزادی از زندان همراه چند تن از شخصیتهای روحانی و با اجازه و تصویب امام، در سال ۱۳۴۳ هدایت معنوی هیئتهای مؤتلفه اسلامی را به عهده گرفتند. کتاب «انسان و سرنوشت» محصول درسهایی است که استاد در جلسات سری دبیران مؤتلفه برای آنها تدریس میکرد.
مشارکت در تاسیس حسینیه ارشاد از دیگر فعالیتهای روشنگرانه استاد بود. در اردیبهشت ۱۳۴۹ ش اعلامیهای به امضای استاد مطهری، علامهی طباطبایی و حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمعآوری کمک به آوارگان فلسطین منتشر گردید. ساواک با آگاهی از این موضوع دستور داد حساب مذکور بسته شود و پولها را به سازمان امنیت تحویل دهند، ولی با فراست استاد و شهید فضلالله محلاتی از دادن پولها به ساواک خودداری شد. ۴۵ هزار تومان پولی که جمعآوری شده بود، در مکه به فلسطینیها تحویل داده شد.
در سال ۱۳۴۹ به سبب اختلاف با بعضی از اعضای هیأت مدیره حسینیه ارشاد، بر سر نحوه اداره و برنامههای آن، از هیأت مدیره استعفا داد. پس از آن فعالیتهایش را در مسجد الجواد متمرکز کرد. در این دوران اسناد ساواک نشانگر تحت نظر بودن وی توسط آن سازمان میباشد. سرانجام حسینیه ارشاد و مسجد الجواد در سال ۱۳۵۱ از طرف ساواک بسته و استاد مطهری برای مدت کوتاهی بازداشت شد.
با گسترش فعالیتهای ایشان در سال ۱۳۵۴ از سخنرانی و حضور در منابر ممنوع شد، ولی نتوانست مانع فعالیتهای او گردد. کتاب «مسئله شناخت» حاصل سخنرانی او در کانون توحید در آذر ۱۳۵۶ پس از ممنوع المنبر شدن استاد بود.
پس از تبعید امام به نجف، از طریق نامه با ایشان ارتباط داشت تا اینکه در سال ۱۳۵۵ ش به دیدار امام رفت. وی یک هفته در نجف ماند و دربارهی مسائل نهضت اسلامی و حوزههای علمیه با ایشان بحث و گفتوگو کرد، سپس به کشور بازگشت. در سال ۱۳۵۶ از مؤسسین جامعهی روحانیت مبارز بود و در برنامههای آن مشارکت فعال داشت. وی همراه اعضای این جامعه، در تظاهراتها و اعتصابات روزهای تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ نقش برجستهای داشت.
زمانی که امام از نجف به پاریس رفتند، ایشان را مسئول تشکیل شورای انقلاب کردند. همانطور که استاد مطهری در شکلگیری اعتصاب دانشگاه تهران در ۸ بهمن سال ۱۳۵۷ ش نقش فعالی داشت، پس از پیروزی انقلاب نیز تا لحظهی شهادت، به عنوان رپیس شورای انقلاب فعال بود.
استاد مطهری سرانجام در روز چهارشنبه، ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ ش هنگامی که از جلسهی شورای انقلاب منزل یدالله سحابی خارج میشد، در ساعت ۲۲:۱۰ دقیقه شب توسط فردی به نام «محمدعلی بصیری» عضو گروه فرقان به شهادت رسید. پیکر مطهر ایشان پس از مراسم تشییع در جوار حضرت معصومه (س) در شهر مقدس قم به خاک سپرده شد.
اسناد چه میگویند؟
مجموعه اسناد شهید مطهری در دو کتاب «استاد شهید به روایت اسناد» از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی و کتاب «استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک» از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی منتشر شده است.
نگاهی به اسناد ابتدایی، میانی و پایانی پرونده آیتالله مطهری در ساواک به خوبی فضای کلی حاکم بر دستگاه امنیتی رژیم پهلوی درباره ایشان را به دست میدهد. فارغ از فعالیتهای استاد مطهری در دهه چهل و دوران نهضت اسلامی که بهشدت تحرکات ایشان تحت نظر ساواک بود؛ در اولین برگ از پرونده آیتالله مطهری مورخ ۲۶ تیر ماه ۱۳۳۷ ساواک او را «شیخی» دارای «مشرب مصدقی» میداند. در اسناد دیگر نیز از ارتباط او با آیتالله کاشانی سخن به میان میآید. یعنی در روزهایی که هنوز خبری از نهضت اسلامی نبود ساواک او را فردی مرتبط با آیتالله کاشانی و متمایل به مصدق میدانست که در آن دوران به عنوان نمادهای دینی و میهنی دشمنان سلطنت تلقی میشدند.
حال آنکه با بروز و ظهور نهضت امام خمینی و در اولین قیام آن یعنی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، آیتالله مطهری «به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی» در زمره دستگیرشدگان قرار داشت. دستنوشته شهید مطهری در ایام دستگیری نیز گواه بر تایید قیام علما از جانب ایشان است. همچنین در سال ۱۳۴۹ به دلیل فعالیت در جمعآوری کمک به مردم فلسطین فاقد صلاحیت برای تدریس در دانشگاه تهران تشخیص داده شد.
اما شاید یکی از بهترین اسناد درباره فعالیتهای شهید مطهری گزارش ۲۰ خرداد ۱۳۵۴ ساواک است که بهخوبی ابعاد مختلف اقدامات ایشان را تشریح میکند. ساواک در این سند ایشان را «یکی از روحانیون افراطی» میداند و به «مخالفتش با رژیم» تصریح میکند.
متن سند:
«گزارش درباره: شیخ مرتضی مطهری رئیس دپارتمان فلسفه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران.
محترما به استحضار میرساند:
منظور: به عرض رسانیدن سابقه و وضعیت یادشده بالا و کسب تکلیف در مورد وی.
سابقه: برابر سوابق موجود نامبرده بالا یکی از روحانیون افراطی و طرفدار جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی میباشد که در جریان پانزده خرداد ۴۲ به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر و به مدت ۴۰ روز بازداشت بوده است. یاد شده از آن پس همواره درصدد بوده که در فرصتهای مقتضی اقداماتی را علیه امنیت کشور دنبال نماید. مشارالیه از سال ۴۲ تاکنون متناوبا در جلسات مذهبی مختلف در تهران و شهرستانها، مطالب تحریکآمیز، گمراهکننده و اهانتآمیزی را در لفاف مسائل مذهبی و تاریخ اسلام بیان کرده و مینماید. ازجمله اقدامات مشارالیه آن است که در سال ۴۹ فعالیت دامنهداری را آغاز نمود تا ضمن افتتاح یک حساب بانکی، و به دنبال تبلیغات مفصل در بالای منبر، از بین عناصر متعصب مذهبی وجوهی را جهت کمک به فلسطینیها جمعآوری کند؛ که مراتب به عرض رسید و مدیریت وقت اداره کل سوم ضمن صدور اوامری در زمینه جلوگیری از جمعآوری چنین وجوهی و مراقبت از اعمال و رفتار مشارالیه مقرر فرمودند «صلاحیت استادی ندارد، به اداره کل چهارم منعکس گردد» که به همین نحو عمل شد و دانشگاه تهران از آن پس از وجود وی به عنوان محقق استفاده نمود.
در تاریخ ۱۲ /۱۲ /۴۹ گزارشی حاکی از مخالفت یادشده و یکی از همفکرانش با رژیم به عرض رسید و تیمسار ریاست معظم ساواک اوامری به شرح زیر صادر فرمودند: «این دو نفر را باید همیشه مراقبت نمایید. عناصری غیرصالح و همیشه در جبهه منحرفین قرار گرفتهاند. در اجرای اوامر ایشان مراتب به ساواک تهران جهت مراقبت از این شخص منعکس گردید. پس از افتتاح حسینیه ارشاد، روحانی مذکور سخنرانیهای خود را در حسینیه مزبور آغاز و در طول این سخنرانیها که تا تعطیل شدن حسینیه ادامه داشته، با زیرکی خاص موضوعات گمراهکنندهای عنوان کرده است. یاد شده در تاریخ ۲۶ /۸ /۵۱ در جریان تظاهرات مقابل حسینیه ارشاد دستگیر و سپس آزاد گردیده است. نکتهای که در طول دو جلد پرونده، همواره مشهود است، معاشرت و ارتباط نزدیک این شخص با سایر وعاظ ناراحت و روحانیون سابقهدار میباشد. پس از تعطیل شدن حسینیه ارشاد، مطهری، مکررا و به طور پیوسته در جلسات مذهبی مخصوص دانشجویان دانشگاه مدارس عالی شرکت و سخنرانی کرده است. با توجه به وضع مشکوک یادشده، از ساواکهای مشهد و تهران خواسته شد که از اعمال و تماسهای این شخص مراقبتهای دقیقتری به عمل آورند و متعاقبا یکی از منابع مورد اعتماد ساواک مشهد که مورد اطمینان مرتضی مطهری نیز میباشد گزارشهایی در اختیار گذارد که خلاصهای از آنها ذیلا به عرض میرسد:
۱ ـ در شهریور ماه ۵۳، واعظ مذکور ضمن سخنرانی در سمینار دبیران علوم دینی، اظهار نموده… بحث پیرامون آزادی، برای محیط آزاد خوب است که انسان آزاد حرف بزند… آزادی و تساوی زن و مرد وسیلهای برای بهرهگیری از زنهاست که اول از طرف سرمایهداران غربی و استثمارگران شروع شد و بعد به کشورهای دیگر سرایت کرد. عده دیگری که سنگ آزادی به سینه میزنند و زن را آزاد میخوانند، برای بهره برداری جنسی و شهوی است… آزادی و تساوی در منطق اجتماعات ما مطلبی جز فریب دادن و سوءاستفاده کردن از زن نیست.
۲ ـ در تاریخ ۲۵ /۱۰ /۵۳ یادشده در محل دانشکده الهیات دانشگاه تهران ضمن گفتوگو با یکی از دوستانش و پس از اظهار تأسف از بازداشت سیدعلی خامنهای اظهار نموده خامنهای از عوامل مؤثر در روشن کردن افکار اجتماع بوده است. وی اضافه کرده شیخ دیگری به نام غفاری را که از پیشنمازهای تهران بود، در زندان سازمان امنیت کشتهاند و متعاقبا از این موضوع ابراز خوشحالی نموده و ادامه داده شیخ غفاری پیرمردی گوشهگیر بود که اگر هم زنده میماند چندان اثر چشمگیری نداشت ولی کشتن او تبلیغ عجیبی علیه سازمان امنیت بود، زیرا خبر کشتن او به همه محافل دینی رسید و همه گروههای روشنبین فهمیدند و این عمل نفرت همه مردم را علیه سازمان امنیت برانگیخت و قیافه آدمکشی این دستگاه بار دیگر بر مردم کوچه و بازار آشکار گردید.
۳ ـ در تاریخ ۲۳ /۲ /۵۴ یادشده با دو نفر از معاشرین خویش صحبت مینموده و ابتدا از اینکه اعلامیههایی علیه حزب رستاخیز در محیط دانشگاه پخش گردیده ابراز خوشحالی کرده و گفته… «نباید دست روی دست گذاشت و بیکار نشست… در حال حاضر از ما، کاری به طور مستقیم برنمیآید. چون روی ما حساسیت دارند، اما باید به طور غیرمستقیم کار کرد به این معنی که افراد روشنفکر و خوشاستعدادی را که در گوشه و کنار میتوانیم پیدا کنیم و به وسایل مقتضی آنها را آماده کنیم تا ترتیب جلسات و سخنرانیها را بدهند و مخصوصا نسل جوان را دور خود جمع کنند و بعد در جهت فکری (مورد نظر) آنها را راهنمایی کنیم و مطالبی را که ما خود نمیتوانیم با جوانان در میان بگذاریم، آنها بگذارند و درواقع گرداننده فکری جلسات ما باشیم.» همزمان با این گزارشها که از طریق ساواک مشهد واصل شده بود، اخبار تاییدشده دیگری از ساواک تهران واصل گردید که حاکی از آن بود که مشارالیه به محل تبعید یکی از روحانیون طردشده رفته و با وی ملاقات کرده است. مضافا به اینکه هرچند یکبار ضمن سخنرانی مطالب تحریککننده و اهانتآمیز، به طور تلویحی، در بالای منبر مطرح کرده است. ضمنا به استحضار میرسد تذکراتی که به مشارالیه داده شده در روحیه او به هیچ وجه مؤثر واقع نشده است.
بررسیهای معموله: نتیجه حاصله از تجزیه و تحلیل اقدامات شیخ مرتضی مطهری حاکی از آن است که یادشده از سال ۴۲ تاکنون همواره در صدد آن بوده که به انحاء مختلف و با زیرکی خاص، به اقدامات روحانیون افراطی در مخالفت با رژیم دامن زده و ضمن سخنرانیهای خلاف و از طریق فعالیتهای جنبی ازجمله تألیف کتاب، عناصر متعصب مذهبی را نسبت به رژیم و انقلاب سفید هرچه بیشتر بدبین نموده و آنان را به سوی فعالیتهای ضد امنیتی سوق دهد. پس از جلوگیری از تشکیل جلسات حسینیه ارشاد که قریب باتفاق شرکتکنندگان آن دانشجویان دانشگاهها و مدارس عالی بودند، مشارالیه تصمیم گرفته که به سمپاشیهای خود در بالای منبر ادامه دهد و به این ترتیب اگر این امکان را نداشت که دانشجویان را به حسینیه ارشاد بکشد، خود به دیدن آنها رفت و از آن پس با برنامهای پیگیر در جلساتی که در مساجد و نمازخانههای دانشگاهها و مدارس عالی برقرار میگردید، جهت دانشجویان این مراکز سخنرانی کرده است تا بتواند اقدامات سوء خود را دنبال نماید.
نظریه: با عرض مراتب بالا و اینکه اولا دستگیری روحانی یادشده موجبات بزرگ شدن وی و بالا رفتن وجهه او در بین عناصر متعصب مذهبی و دانشجویان افراطی خواهد شد، ثانیا قرار گرفتن این شخص در رأس گروه فلسفه دانشکده الهیات و اصولا وجود وی در دانشگاه، با توجه به مقاصد سوء این شخص، به هیچ وجه به مصلحت نمیباشد. ثالثا ادامه سخنرانیهای مشارالیه در محافل مذهبی صحیح نیست، علیهذا مستدعی است در صورت تصویب اولا به اداره کل چهارم اعلام شود که ادامه خدمت نامبرده در دانشگاه تهران به مصلحت نیست، ثانیا با همکاری شهربانی کشور از ادامه سخنرانیهای وی ممانعت به عمل آید و مراقبت از او کماکان ادامه یابد. موکول به رأی عالیست. به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید ـ ۲۰ /۳ /۵۴ موافقت میشود حضورا در مورد این قبیل افراد مذاکره نمایید. [نصیری رئیس ساواک] مذاکره شد طبق نظریه اقدام شود. ثابتی ۲۲ /۳ /۵۴.»




۲۵۹
منبع لینک:
شهید مطهری و طرفداری از شاه!؟ + اسناد ساواک
